داستانها از دل واقعیت بیرون میان.
هر اتفاقی که تو روزمرهمون میفته میتونه جرقهی یه ایدهی مناسب برای شروع یه داستان خوب رو تو ذهنمون بزنه.
حالا بین محتواهای روزمره، خاطره یکی از بهترین راهها برای شروع کردن کاره.
کافیه فقط به قصد تقویت ذهن و قلممون، شروع کنیم به تغییر دادن خاطرات مختلف!
یه خاطره بنویسین و یهو از وسط، تغییرش بدین و به سمت و سوی دیگهای ببرین، اتفاقات جدید رقم بزنین، صور خیال به کار ببرین و… چون تغییر این خاطرات ما رو به یه دنیای جدیدِ خیالیِ بی حد و مرز میبره، یه دنیایی که توی ذهن ماست و تصویرگر صفر تا صدش، خالق تمام اتفاقات و عناصر ریز و درشتش ماییم.
مثلا به اون روزی فکر کنین که توی خونه، بدون اینکه منتظر اتفاق خاصی باشید نشسته بودید که یهو صدای زنگ در بلند شد!
اصلا اهمیتی نداره پشت در کی بود، چیزی که مهمه، اون کسیه که شما پشت در قرارش میدید (صد البته توی ذهنتون)، حالا ادامه ماجرا رو توی ذهنتون تصویر کنید و دست به قلم بشید!
*یادتون نره که هر چیزی که به ذهنتون اومد رو بنویسید (به نوعی بذارید بارش فکری براتون اتفاق بیفته)