داستان نویسی بر خلاف داستان سرایی، عمر زیادی ندارد.
عمر داستان سرایی به آغاز خلقت انسان برمی گردد؛ اما عمر داستان نویسی كمتر از چهار قرن است.
میتوان گفت نوشتن رمان به سبک امروزی، اوایل قرن هفدهم با رمان دن كیشوت اثر سروانتس به وجود آمد.
تاریخچه داستان نویسی کلاسیک زمانی جذابتر می شود که بفهمیم، داستان كوتاه از رمان هم جوانتر است و عمر آن به اوایل قرن نوزده می رسد.
البته نشانههایی از داستان كوتاه در گذشته دورتر هم دیده می شود! برای مثال در قرن چهاردهم در دكامرون اثر بوكاچیو و همچنین قصههای كانتر بری نوشته چاسر و در ایران در قرن هفتم هجری، حكایات گلستان سعدی از جهت كوتاهی و وحدت موضوع به آن چه كه امروزه به آن داستان كوتاه می گویند كم شباهت نیست؛ اما این قصهها و حكایات با همه اعتبارشان به دلیل عدم شخصیت پردازی، نمیتوانند داستان کوتاه (به مفهوم امروزی آن) تلقی شوند.
اوایل قرن نوزدهم بود كه «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیكلای واسیلی یوویچ گوگول» در روسیه چیزی را بنیاد نهادند كه اكنون داستان كوتاه نامیده می شود.
نیکلای را پدر داستان كوتاه هم گفتهاند و آلن پو نخستین نظریه پرداز این فرم ادبی است. البته درونمایههای نوشتههای این دو، هیچ شباهتی با هم ندارند.
پس ازاین دو «گی دوموپاسان» فرانسوی و «آنتون چخوف» روسی داستان كوتاه را به طرز شایسته ای تكامل بخشیدند.
داستان نویسان زیادی در گسترش هنر كوتاه نویسی سهم داشتند.
با آغازقرن بیستم داستان كوتاه تنوع و اوج بیشتری یافت. داستان كوتاه همگام با تحولات اجتماعی و سیاسی و پیدایش دیدگاههای جدید فلسفی به انسان و موقعیت او در برابر هستی، اكنون بارورتر از همیشه است.
در دنیایی كه فراغت برای انسانها به شدت محدود شده است، داستان كوتاه ناچار است به سبکها و شیوههای تازهای كه هماهنگ با شرایط زمان است روی آورد؛ امروزه متنی که بتواند در کوتاه ترین حالت ممکن بیشترین مفهوم را برساند، راه ساده تری برای دیده شدن پیش رو دارد؛ البته رمانهایی که در سالهای اخیر متولد شده و با استقبال مردم روبرو شدند، نشان میدهد رمان همچنان طرفداران خود را دارد و نمی توان گفت مرگ متون طولانی فرا رسیده است.